top of page

من روایت گر صحنه های جنگ نیستم،گفتگو با نصرت الله مسلمیان درباره آثار دوره جنگ وی


من روایت گر صحنه های جنگ نیستم،گفتگو با نصرت الله مسلمیان - مریم امیرفرشی

درمیان نقاشانی که در دوره جنگ یا پس از آن به خلق آثاری دراین حوزه پرداختند به آقای نصرت الله مسلمیان برمی خوریم که با نمایش آثاری با همین عنوان در سال 67 با نگاهی متفاوت نظر منتقدین و مخاطبین را به خود در آن سال ها جلب کرد ،وی هم اکنون از نقاشان برجسته هنرمعاصراست .به این بهانه با وی به گفتگو نشستیم .

شما مجموعه ای از آثارتان به نام جنگ به نمایش درآمده ،آیا شما به عنوانی به نام نقاشی جنگ یا نقاش جنگ اعتقاد دارید یا خیروآیا اساسا می شود براین مبنا ژانری تعریف کرد؟

نقاشانی بنا به دلایلی تمام زندگی شان را بر این موضوع تمرکز کرده یا کار کرده اند ،اما برای خود من مسئله این طور نبوده .در زندگی من ،این مسئله پیش آمد وطبیعتا در شرایطی که داشتم در آن زندگی می کردم ،مسئله جنگ برای من و همه مردم ایران انقدر مهم و عمده شد،که همه زندگی من شد و من به عنوان نقاش ،آن چه را که زندگی کردم ،نقاشی کردم ،برخورد من با مسئله جنگ مسئله ای نبود که بخواهم از بیرون به آن نگاه کنم ،به این ترتیب خودم را جزو آن نقاشانی قرارنمی دهم که بشود آن هارا در ژانر نقاشی جنگ قرارداد.در آن دوره 8 سال همه مردم ایران هریک به نوعی درگیر این ماجرا بودند وطبیعتا حجم زیادی از آثار من معطوف به جنگ بود.

این اولین نمایشگاه شما بعد از اتقلاب بود،وبسیار مورد توجه منتقدین و مخاطبین قرار گرفت .ویژه گی هایی که در آثار شما نظر ایشان را به خود جلب کرد چه مواردی بودند ؟

بعد از انقلاب وبعد هم شروع جنگ ،گالری ها تعطیل بودند و در سال 66 که گالری سیحون باز شد ،من بعضی ازکارهای جنگ را نمایش دادم ،امادر سال 67 نمایشگاه انفرادی در موزه هنر های معاصر برگزار کردم که تماما مختص بودبه آثاری که ارتباط مستقیم تری با مقوله جنگ داشت،البته درباره مواردی که مورد توجه منتقدین قرار گرفت بهتر است من احضار نظری نکنم اما آن چه که برای من مهم بود ،این است که آن لحظاتی را کهزیستم ،با یک زبان شخصی،با احساس و آن نوع درد و رنج وآن مسائلی که در آن فضاتجربه کرده بودم ،بازتاب بدهم.در آن کارها دلم می خواست فریاد خودم و انزجار خودم را از مقوله جنگ مطرح کنم .طبیعتا درقبال این مسئله موضع مشخصی داشتم که هیچ گونه سرآشتی با مقوله جنگ نداشتم وندارم وترجیح می دهم که جنگ رخ ندهدوانسان هایکدیگر رانکشند .وارد علت های پیدایش جنگ نمی شوم چرا که مسئله سیاست است ومن هم آدم سیاسی به آن معنا نیستم ،هرچند با سیاست برخورد می کنم ،آن را لمس می کنم و نقش آن را درزندگی ام می بینم .مهم برای من این بود که به یک فرم ،یک ساختار ،به یک زبانی دست پیدا کنم ودر این کارها بتوانم آن چرا که واقعا مورد نظرم است وزندگی من و هزاران نفر را درآن مقطع شکل داد ودگرگون کرد واثر آن تا الان هم ادامه دارد و ادامه خواهد داشت ،بازنمای کنم .سعی کردم این مسائل را نشان بدهم .طبیعتا این آثار از فرافکنی یک حس متراکم خبر می داد اکسپرسیون واحساس شخصی قوی در آن بود وهمین ها در کنار ظرایف ساختاری و نکاتی که در عرصه هنرهای تجسمی وتصویری که باید به آن توجه بشودآن هارا تشکیل می داد و قطعا در آثارم بهتر می توانم آن را باز گوکنم ،این بود که مورد استقبال قرار گرفت.

نقاشی بعد از انقلاب و بعد از جنگ عمدتا به نقاشی های دیواری با موضوعاتی مستقیم از بازنمایی رویداد های جنگ است ،اما شما در آثارتان نگاه دیگری انگار به جنگ داشتید ،این زبان انتقادی ،شاعرانه به نظر می آید وخیلی با دیگر آثار آن دوره متفاوت است ،نظرتان درباره آن حوزه چیست ؟

برای من جنگ یک انتخاب ایدئولوژیک نبود .من اساسا نگاه ایدئولوژیک به جنگ را نه در گذشته و نه در حال نپذیرفتم ،آن بخشی از نقاشان زیر سیطره نگاه ایدئولوژیک ،مقوله جنگ را باز تاب می دادند وطبیعتا در فضای ایدئولوژیک ،آن ها بیشتر از این که تجربه زیسته خودشان را درحیطه جنگ باز تاب بدهند ،شعارهای سیاسی متناسب با این ایدئولوژی را بازتاب می دادند

یعنی جنبه تبلیغاتی داشتند ؟

به هرحال ایدئولوژی اهداف ومسیر خاص خودش را دارد وطبیعتا سعی می کند این اهداف را در ذهن هنرمند یا در فرم کار تعبیه کند.به این ترتیب من به طور مشخص ،اساسا این نگاه راردکردم واجازه ندادم به دام این گرایش بیفتم.جنگ در هرشکلی برای من نامطلوب است ومن در آن چیزخوبی نمی بینم ودر هرشرایط آن را محکوم می کنم ،ممکن است ما مجبور به دفاع بشویم اما زیبا شمردن جنگ ،وخوارشمردن وجوه انسانی تحت تاثیر نیازهای سیاسی و ایدئولوژیک اصلا زیبانیست.به این اعتباردر همه آثار دلم می خواست صلح وزیبایی وتمنای زندگی رانشان بدهم تا چیزهای را که در فضای ایدئولوژیک مطرح می شود .

تناقضی در آثار شما هست ،از یک طرف تغزلی بودن آثار و از سویی تلخی ورنج به نظر شما دراین دوره از آثارتان مفهومی فرا زمانی و مکانی را دنبال می کردید ؟

به نظرم این تناقض نیست وعین زندگی است .اگر در عین خشونت ،زیبایی را در نظر نگیرید ،نمی توانید نقدی بر خشونت داشته باشید .در یک محیط پارادوکسیکال است که می توانید حالت های مختلفی از یک پدیده را مورد شناسایی قرار هید

این خود نگاه ایدئولوژیک نیست ؟

نه این خود زندگی است شما از لحظه تولد با مفاهیم متناقضی از قبیل مرگ وزندگی ،زیبایی و زشتی ،خشونت و مهربانی در گیر هستید .من دوست داشتم وجه بالنده زندگی رادر کناروجه تخریب کننده آن قرار دهم .طبیعتا حس تغزلی و میل به زندگی در کنار مفاهیم دیگر موج می زند .

هنرمند در قبال رویداد های تاریخی وتاثیرگزارتا چه حد مسئولیت وتعهد دارد و اساسا رسالت او در برخورد با این مسئله چیست ؟

تعهدهنرمند برمی گردد به زاویه نگاهش ،هستی شناسی اش و آن چه که از زندگی می فهمد .این در واقع یک تعهد در پس زمینه تاریخی – انضمامی معناپیدا می کند البته دقیقا باید بتواند با فعلیت زبان وفرم مناسب ،سطح آن را به نقطه متعالی ارتقا بدهد .به نظر من هنر همیشه از موضع هنرمند ملتزم بوده ،خود هنر به هر حال التزامی ندارد ،اما این هنرمند است که با نگاهش این التزام را معنا می دهدواین زندگی انسان هاست ،ما این مسائل رار از بیرون نگاه نمی کنیم ،آن ها را انتخاب نمی کنیم ،ما درون این شرایط زندگی می کنیم وهمین در آثار ما حضور پیدا میکند.

درشرایط بحران های اجتماعی ممکن است هنرامری غیر ضروری به نظر بیاید وبرخورد مناسبی را از جامعه دریافت نکند واولویت های دیگری مهم باشد ،نظر شما چیست؟

کسی نمی تواند برای هنرمند اولویت تعیین کند ،خود نقاش نیاز دارد به شکل دادن این اتفاق .من هیچ وقت به واکنش های اجتماعی این طور نگاه نمی کنم.من نسبت به اتفاقات مسئله دارم وتا زمانیکه این هارا تصویرنکردم ،آرامش روحی ندارم.من در جبهه نبودم وبه عنوان نقاش رویکرد خودم را نشان دادم ،نقاش بودم ودر حیطه ای که بلد بودم وفکرمی کردم توانایی دارم، در آن کارهایی انجام بدهم ،کار انجام دادم.

جنگ در دنیا هنوز ادامه دارد در هر 24 ساعت در گوشه ای از دنیا ،در دوره های بعدی آثار شما دیگر شما در این حوزه به خلق اثر دست نزدید ،یعنی بعد از اتمام جنگ موضوعی نبود یا دلیل دیگری داشت ؟

این مسئله برای من این نبود که چون جنگ است ،پس من نقاش جنگ هستم .این برای من تجربه زندگی بود وباید توضیح بدهم ،اتفاقاتی که در آن دوره برای من افتاد وتا کنون در آثار من تداوم پیدا کرده.من بعد از جنگ دیگر نتوانستم یک فیگور یا یک مجموعه از ابژه هارا سالم طراحی کنم.تمام انسان هایی بعد از آن در کار من هستند قطعه قطعه شده ،مثله و دارای ضایعه هستند ،البته این ضایعه ریشه های مختلفی دارد ،چه به خاطر تهاجمی که از طریق جنگ به این آدم ها روا می شود چه به شکل تهاجم های سیاسی وغیره به هر حال ساختار کار من بعد از این رویداد دچار تکه تکه شدن و از هم گسیختگی شد.جهان من از هم گسست،نگاه من به جامعه از هم گسیخت ،حتی به چیزهای ساده هم نمی توانم به شیوه قبل از جنگ نگاه کنم واین تجربه نه در مورد من بلکه در مورد تمام انسان هایی که در آن دوره زیستند و حتی نسل های بعد،اثرات خودش را خواهد گذاشت.چیزی در آن وسعت ،چیزی نیست که بگوییم متوقف شده وعوارض آن تمام شده ،عوارض اقتصادی ،روانی ،فرهنگی ،تکنولوژی ،سیاسی وغیره نسل های بعد را هم در گیر می کندوبه اشکال مختلف در جامعه حضور دارد .من اصلا معتقد نیستم توانستم خودم را رها کنم ،هرچند با توجه به زمان گذشته با موضوع مستقیم جنگ در کارهایم روبرو نیستم ولی به هر حال آن رویداد تاثیر مخربش را در آثار من به جا گذاشته.

از این منظر می توان طور دیگری به آثار شما نگاه کرد و گفت هنوز شما نقاش جنگ هستید؟

اتفاق تمام نمی شود جنگ نگاه من را به ابژه تغییر دادوکلیت یکپارچه وارگنیک را از ذهن من گرفت و فشار زیادی به من وارد کرد وچیزی نیست که بتوان نادیده اش گرفت .

من شخصا در بازنمایی یک رویداد نگاه انتقادی نمی بینم ،به نظر می رسد آثار شما یک تجربه درونی باتوسل به مضامین ناخوداگاه است ،رویکرد انتقادی شما در آثارتان نسبت به جنگ چگونه اتفاق می افتد ؟

من مطلقا روایت گر صحنه های جنگ نیستم.من همانطور که در اتاقم بودم ،جنگ را حس می کردم ما در پنجره ای که گل میگذاریم ،جایی که ما را به طبیعت وصل می کند وبه جای گل سر یک گوسفندقراردادیم.

که در یکی از آثارتان هست

بله این خیلی پرمعناست ابژه و اشیاء پیرامون ما تحت تاثیر این خشونت هستند در واقع جنگ ،ماهیت برخی از پدیده ها را تغییر می دهد.تیراهن ها ،انسان وهمه چیز کل یک مجموعه بودند که از نگاه من داشت دچار استحاله وویرانی شدید می شد،از نگاه من چنان سرنوشت انسان ،اشیاء وعوامل زندگی درهم تنیده شده بود که یک مجموعه داشت در هم فرو می ریخت .کل خشونت وفرمی از ویرانی چنان سطحش بالا بود که من را واقعا شوکه کرده بود که در کارهای من بازتاب پیداکردواصلا من اراده ای نداشتم که این ها راکنترل کنم مایل هم نبودم صحنه های جنگ را بکشم ودر این بازنمایی هم چیزی نمی دیدم ،این ماهیت جنگ بود که برای من سئوال برانگیز بود وهست برای همین هم در آثاری که متعلق به آن دوران است،جنگ را روایت نکردم بلکه درواقع آن چه بر سر ما آمد،آن خشونت جنگ وآن آثارمخرب جنگ را هدف قرار دادم.

در اکثر اثار شما با تصویر زنانی اندوهگین مواجهیم که ویژگی های زیبایی شناسانه خود را هم دارندآیا تکرار این نماد ها درآثار شما ریشه در مفهومی مشترک دارد ؟نقش زن در آثار این دوره چیست و چرا به مردان نپرداختید ؟

-شما با انسان مواجه می شوید ،زنان بسیار مقاوم،سرافراز ،اندوهگین وتکه تکه شده اند که گویی مصیبتی برآن ها وارد شده ،از درون فاجعه جنگ ،این زن ها هستند که برمی خیزند وتغزلی دراین قضیه جا گرفته که نقد نگاه مردسالار است،حضور با شکوه زن در این آثار تداعی گر نگاه مردسالاراست .

این کم لطفی درمقابل مردها به شمار نمی اید؟

من این طورنگاه نمی کنم ،این نگاه غنایی من است که به زن نقش محوری می دهدن هست که من این قابلیت را درآن نمی بینم من به صورت جنسیتی به زن ومرد نگاه نمی کنم ،به نظر من این ظرفیت در زن ها هست که بتوانند این وجه نمادین را داشته باشند مثل ارتقاء زندگی ،زیبایی ،دوست داشتن وامثالهم،انسانی که بعد ازدفاع با یک پالایش ،بایک اندوه،سربلند بیرون می آیند.

ممنون از فرصتی که در اختیار گذاشتید

Comments


© 2020 by Artist Corner. Proudly created by Magic Studio

bottom of page