غرق در رویای تهران، گفتگو و گالری گردی با پرویز کلانتری - چاپ شده در روزنامه شرق
- Maryam Amir Farshi
- Jun 4, 2020
- 6 min read

گالری گردی با پاییزبارانی وآقای کلانتری
جمعه پانزدهم آذر ،خیابان دولت که الان شده شهید کلاهدوز ،نم باران و بوی برگ های خیس چنار که هوش از سر آدم می برد،کوچه نگار وتنها خانه ای که از ساخت و ساز چندین طبقه ای در امان مانده ،خانه پرویز کلانتری است .با یک حیاط بزرگ که در آن خرمالوهای رسیده وقرمزبه آدم چشمک می زنند ،استاد من را به داخل دعوت می کند تا اولین گالری گردی ،دیدن آثار خودش باشد ،آثاری که کسی آن ها را ندیده ،وگویا ایشان تمایلی هم به نمایش آن ها ندارند ،وی می گوید" من به سانسور در ایران احترام می گذارم "این جزو عجیب ترین جملاتی بوده که در این سال ها از هنرمندی شنیدم با این که کاملا مخالف سانسور و ممیزی است.سوار اتوموبیل می شویم ودر طول راه درباره خیلی چیزها صحبت می کنیم ،سیاست،روان شناسی ،تاریخ هنروخاطراتی که گاه و بی گاه وی برای موضوع صحبت از ان ها نشانی می دهد ،گالری اول ،گالری اعتمادبا عنوان "تاریخ بازی"93 اثرنقاشی در ابعاد 15*23 که توسط نودوسه نقاش از چهره نودوسه سیاستمدار کشیده شده اند . در این میان 5 سیاستمدار ،ایرانی والباقی متعلق به کشور های دیگر دنیا هستند .کلانتری می گوید :"چنین نمایشگاهی در طول عمرم در ایران ندیدم ،چه عجب که یک جا نمایشگاهی با ایده متفاوت بر پا کرده .الان اکثر گالری ها کارهایی را فقط به دیوار می آویزند و تنها انتظار فروش دارند "گالری مملو از جمعیت است ،درمیان اسامی هنرمندان ،چهره های سرشناس هم دیده می شوند . ایدین خانکشی پور ،نمایشگاه گردان (کیوریتور)این مجموعه راپیدا می کنم تااستاد ازاو سئوالاتی بپرسد .اومی گوید:"هنرمندان شرکت کننده میانگین از سن بیست و هشت سال تا شصت وهشت سال دعوت شدند.وعلت انتخاب ایشان فیگوراتیو بودن آن ها بوده".البته بعضی ها هم با شناختی که من دارم شامل این دسته نمی شدند.درادامه توضیح می دهدکه این نمایشگاه به تاسی ازحرکت لوسین فروید طراحی شده وبه مناسبت روز تولد نود و سه سالگی وی .لوسین فروید در سال 2001 تصویر ملکه الیزابت را در این ابعاد عجیب نقاشی کرد و به خاطر این کار وی (ملکه الیزابت )20 بار به آتلیه وی مراجعه کرده".کتاب نمایشگاه را از ایشان می گیریم وبه تماشای تابلو ها ادامه می دهیم .اکثر آثار بازنمایی چهره سیاستمداران بودندکه رد پای تکنیک ونگاه خالق اثردراثر واضح ومشخص بود.ازمیان این نود وسه اثر یک اثر بوم سفید بود متعلق به مریم سالیانه که متاسفانه تابستان امسال از مین ما رفت و دومی دیواری خالی که جای تصویر آیت الله خمینی بوده و قرار بوده آقای مرشدی ایشان را به تصویر بکشند که به علت کسالت یک هفته قبل از چاپ کتاب از شرکت درنمایشگاه انصراف دادند .وقتی از آقای کلانتری سئوال کردم به نظر شما این روزها برگزاری بعضی نمایشگاه ها با سوژه های مثلا سیاسی یا حتی اجتماعی به نظر مد شده وچون طرفدار ان طرف آبی دارد همه به سمت اجرای این سوژه ها روی آورده اند ،او به شدت حرف من را رد کرد و گفت :"اصلا مد بشود ،چه اشکال دارد ،نسل امروز درگیر است در گیر پارادوکس های اجتماعی شدید که از آن ها گریزی ندارد ،من هم به شدت از سیاست متنفرم با این که زندگی ام به طرز حیرت انگیزی آلوده به سیاست بوده .اما دراین شرایط که مردم خسته و منفعل شدند و مثلا آقای مهرجویی می آید و چنین اعتراض می کند ،خوب است که به این بهانه ها مردم کمی درگیر باشندلوسین فروید با کار خودش سیاست را کوچک جلوه داده ،ملکه را هم ،حتی تاجش را بزرگتر کشیده که انگار برای تو بزرگ است !".اکثر آم های حاضر پرویز کلانتری را به خوبی می شناختند و او باصبوری و رویی گشاده با تک تک ایشان گفتگو می کرد.در این بین آقای احمد وکیلی نقاش و مدرس نقاشی را دیدیم که اتفا قا تصویر نلسون ماندلا را نقاشی کرده بودوبه نظرش ایده نمایشگاه خیلی خوب بود اما از لحاظ اجرایی نمایشگاه را بسیار ضعیف دیده و گفت :"اکثر این نقاشان این کاره نیستند ما اصلا نود وسه پرتره ساز در ایران نداریم ،اکثراین کارها به گرافیک نزدیک اند و از لحاظ تکنیکی ضعف دارند"والبته پرویز کلانتری با نظر ایشان مخالف بود .به نظر او همه چیز تغییر کرده وتکرار جوانی وی به جوانی وی بسیار برتری دارد به این خاطر که جوان امروز اینترنت دارد،تکنولوژی دارد وآثار هنرمندان جوان امروز فوق العاده هستند ،اما دیده نمی شوند. او در ادامه گفت :"این جوان ها با ید صبور باشند ،باید گفتگو راه بیندازند اشکال الانی ها این است که همه چیز قبیله ای شده ،نقاشان شاعر ها را نمی شناسند ،موزیسن ها را نمی شناسند ،جایی هم نیست که با هم گفتگو کنند شاید به خاطر سانسور و این حرف هاست "پرویز کلانتری با وجود هشتاد و دو سال سن ،سر حال و با علاقه دعوت من را برای دیدن 2 نمایشگاه دیگر پذیرفت.گالری شیرین وگالری محسن.گالری شیرین در بالای شهر تهران و گالری محسن تقریبا در مرکز شهر و با نگاه هایی متفاوت. در گالری شیرین باز همه ایشان را دوره کردند ،یک سالن مجسمه های چینی و یک سالن نمایشگاه نقاشی ملاحت محب خواه که جوان پر کاری است و او هم سوژه ای اجتماعی را انتخاب کرده بود و با این که به نظرم کارش بهتر از نفر دیگر بود اما در جای مناسبی نمایش داده نشده بود .در این گالری من وایشان با هم بیشتر توافق نظر داشتیم به نظر من مجسمه ها صرفا لوکس و تزیینی بودند و ایشان هم کاملا موافق بود وبه نظرش می شد کنارسالن یک خانه مجلل از یکی از آن ها استفاده کرد ونقاشی های ملاحت، حال امروز جوان امروزراداشت .سوژه نقاشی های ملاحت و ویدئو آرت وی طرح شنا درایران بود ،جداسازی فضای مردانه و زنانه که زمان ما همه جا بود ،وقتی به آقای کلانتری گفتم زمان ما راهروی خواهران و برادران در دانشگاه جدا از هم بود او خندید و گفت:" این موضوع را در کشورهای دیگر نمی فهمند خوب واقعا درک آن سخت است"
تارسیدن به گالری بعدی ،آقای کلانتری از خاطرات قدیم تعریف کرد خیابان نادری ودعوای هنرمندان در پاتوق های شبانه وچیزهایی که برای من به رویا می مانست .آرام و با لحنی بسیار دلنشین گالری آخر:محسن ،عکس های مهدی مقیم نژاد با عنوان"وساطت الهی"پنجمین وآخرین فصل از پروژه "واقع نمایی ها"فضای گالری محسن چندان شلوغ نبود والبته علت آن نزدیک شدن به ساعت پایانی نمایشگاه بود ،اگر چه عکس ها باب سلیقه من نبود اما استاد از عکس ها خیل خوش شان آمد و کلی با آقای مقیم نژاد درباره شان حرف زدند من هم گه گاه مخالفتم را اعلام می کردم.عکس های مهدی مقیم نژاد،فتومونتاژهایی بودند که سوژه مورد توجه در آن نشانه های مذهبی بود ،نشانه هایی به رنگ سبز،درفضاهایی واقعی ،عجیب و وهم آلود ،نکته مهم در درک آثار مهدی مقیم نژاداول توجه به این آثار در مجموعه ای کلی و دوم ایجاد پرسش وخلق گفت وگو در تجربه دیدن این آثار است. ویژگی که آثار وی را از نزدیک شدن به امری تزیینی ومشابه رویکردهای انواع رسانه ها در دهه های اخیربه این مضامین، کاملا مجزا و متمایز می نماید، نوعی تعلیق است نوعی نگاه خیره که نه منتقد است نه تایید کننده ،عکس های مقیم نژادبازنمایی واقعیت است آن طور که اواز زاویه دوربین خود دیده نه شعاری است ونه حتی نوستالژیک.در ابتدای بازدید وقتی من درباره حضورنمادها به صورت کلیشه از آقای کلانتری سئوال کردم ،قاطعانه پاسخ داد:"عکاس کاملا مخالف همین موضوع است،وی با همین بخش از هویت دارد مقابله می کند،این هویت از نظرعکاس گرفتاره،پیچیدگی هویت ایرانی در یک دوگانگی است"اودر ادامه در مقابل عکسی که در آن پرنده هایی حضور داشتندکه نماد به کار رفته در آیین های مذهبی هستند و با نمادهای دیگری ترکیب شده بودند ادامه داد:"مرغ ها خیلی حرف دارند ،یک سرشان در منطق الطیر است ،آن 30 تا مرغ که شدند سیمرغ ،شدند جد وآباد همین کبوترانی که امروز روی علم وکتل جا گرفته اند،این فضاها غمگین ومه آلود هستند اما جغرافیای ایران را خوب آدرس دادند"البته آقای مقیم نژاد هم حرف هایی زدند اما چون نمی دانستند من درحال ضبط گفتگو هستم ،چیزی از آن را در این جا نمی نویسم.بعد از چهار ساعت ونیم سر پا ایستادن ،گالری را ترک کردیم ومن آقای کلانتری را به مقصد رساندم او دائم از من تشکر می کرد در صورتیکه من واقعا ممنون او بودم ممنون انرژی و نوع نگاهش به زندگی ،ممنون این همه تجربه که بخشی از آن را در تعریف خاطراتش با من سهیم شد وممنون از خضوعی که به نظرم عجیب بود در مقابل رفتار هنرمندان معاصری که با کمی شهرت ،از پشت عینک های سفید یا سیاه شان دیگران را نمی بینند وهنوز یک دهه از عمر حرفه ای شان نگذشته ،امر بر ایشا ن مشتبه می شود ،نم باران دوباره شروع شد ومن غرق در رویای تهران دهه پنجاه ،در حال تجربه خیابان های تهران دهه نود به مسیر خودم ادامه دادم.
Commentaires