"زمان ما برپایی نمایشگاه رویا بود"،گالری گردی و گفتگو با گیزلا سینایی چاپ شده در روزنامه شرق
- Maryam Amir Farshi

- Jun 3, 2020
- 8 min read

مریم امیرفرشی- ساعتی با گیزلا وارگا سینایی در گالری سین درباره نقاشی های مهدی احمدی
زمان ما برپایی نمایشگاه رویا بود
دعوت از هنرمندان هم مقوله ای است درخور تفکر و توجه .هماهنگی با پیش کسوتان هنر های تجسمی برای دیدن گالری های تهران چندان کار آسانی نیست.البته بعضی ها ترجیح می دهند که با نشریاتی همکاری کنند که سروصدای شان بیشتر است یا هماهنگ کننده ها ی آن دارای شهرت بیشتری هستند به هر حال قراراین جمعه بنا بود با خانم گیزلا سینایی باشد اما ایشان فرصت کافی برای بازدید از چندین گالری نداشتند .گفتند قراراست به گالری سین بروند، برای دیدن کارهای مهدی احمدی که هم بازیگر است و هم نقاش و از شاگردان قدیمی وی .من هم فرصت را غنیمت شمرده و باز هم در هوای نه چندان سرد و نه چندان پاکیزه بیستم دی ماه ،شال وکلاه کردم و به سوی سین رفتم .جالب این که قبل از قرار با خانم سینایی تلاش کردم با خانم اصولی قراری را هماهنگ کنم اما موفق نشدم .نمی خواهم برنامه جذاب و مفرح گالری را گردی را تبدیل به یک مصاحبه کسالت بار و خسته کننده کنم اما این ضرورتی ناگزیر است.مجبورم قصه ای را روایت کنم که کوتاه است و نقطه اوجی هم ندارد و در یک بعد از ظهر جمعه اتفاق می افتد. راجع به سیاست حرف نمی زنیم و نه از ملاقات رییس جمهور با هنرمدان که در آن بخش تجسمی طبق معمول مهجور و بی توجه واقع شده ونه از هواونه از آقای سینایی و فیلم های شان .
یوزپلنگ ایرانی
گالری درساعت اول افتتاحیه به قدر کافی شلوغ است .گیج از عطر دم نوش نعنا دور مختصری می زنم ویک بار آثار را می بینم .گیزلا سینایی نقاش مجارالاصلی است که از پیش از انقلاب به ایران آمده وهمسر خسرو سینایی،فیلم ساز است .فارسی را شیرین وروان صحبت می کند.ابتدای گفتگو باوی اوآشنایی را می بیند و سر صحبت در باره حمایت از یوزپلنگ ایرانی باز می شود.گویا اخیرا انجمن های متنوع و متفاوتی با او تماس می گیرند و در خواست حمایت دارند انجمن کودان بی سر پرست،انجمن حمایت از کودکان کار وچندی پیش انجمن حمایت از یوزپلنگ ایرانی ،ایشان هم اغلب قبول می کنند و اتفاقا کارشان هم در این نمایشگاه فروش هم می رود.با همان آشنا صحبت در این باره گرم می گیرد و من فقط گوش می کنم.گیزلا مشعوف فضای گالری است به نظر او گالری هاشبیه سالن مد شده اند به نظر من هم گالری ها روزهای جمعه دنیای دیگری را تجربه می کنند.بعد از ظهرهای جمعه برای خیلی ها شاید دلگیر است اما خیلی ها که یا هنرمند هستند یا هنر دوست ،این روز از پیله تنهایی شان بیرون می آیند،بهترین لباس شان را می پوشند و چند ساعتی را در گالری های تهران صرف می کنند ،آدم ها در گالری ها تکرار می شوند همانند بسیاری از آثارکه تکرار می شوند.دیدارها تازه می شود و حرف ها و حدیث ها .روزهای جمعه تمامی حواشی جامعه هنری در گالری ها زمزمه می شود خوب یا بد اتفاقی است که در حال افتادن است.
مهدی احمدی – بازیگریا نقاش
مهدی احمدی بازیگر فیلم هایی چون آواز قو،بازنشسته ها،بهشت این جاست وآتش سبز با نمایش آثا خود در گالری سین،میزبان مخاطبین خود می باشد.آثاری با اشتراکات مفهومی با آثار قبلی وی ،دغدغه او کماکان تاریخ است تاریخی اسطوره ای که به فیگور ادم های امروزی مزین است ،ودر بعضی از آثار با آن ها تلفیق شده .آثار مهدی احمدی را باید به عنوان یک مجموعه نگاه کرد در نگاه اول این آثار به تنهایی می توانند یک اثر تزیینی –تجربی باشند که از خلال جستجوهای فردی نقاش در درون وی و در گیری وی با مفاهیمی اسطوره ای و روانشناختی به وجود آمدند اما نگاه دیگر به آثار حکایت از سیری تحولی در ذهن نقاش و تجربه حرفه ای او در این زمینه دارد.نمی توان به سادگی آثار مهدی احمدی را آثاری تزیینی با محوریت انسان و اسطوره تعبیر کرد .چرا که ریتم و فضای متفاوتی در خیلی از آثار حضور دارد که نشان دهنده تلاش نقاش برای بازنمایی بخشی از دغدغه اصلی ذهن او با پیرامون وی دارد.به نظر گیزلاسینایی مهدی احمدی جستجو گر است.اما بن مایه مشترکی را در آثار خود دنبال می نماید .اودر هجده ساله گی شاگرد گیزلادر آتلیه معاصر ایشان بوده.جواب او وقتی من پرسیدم آیا تکرار مضمامین اسطوره ای ،سطح مفهومی آثار را تقلیل نمی دهد؟این بود :"نه به نظرم بالا می برد وفکر می کنم فرقی هم نمی کند،تواگر اززبان درست استفاده کنی ،فرقی نمی کنه که گیاه بیاوری ،اسطوره بیاوری.هر کسی یک چیزی را دنبال می کنه ".اوهمیشه دنبال یک موضوع جدیده .حتی در همان موضوعات که درباره آن ها حرف می زند ،دنبال راه جدیدی است که همان طیف را دارد".
تجربه های قاب شده
جستجوگری باید ویژگی هنرمند باشد نه یک ایده آل. جستجووتجربه های جدید مرزهای مشترکی دارند .به نظرم تجربه جدید را نمی توان به سرعت قاب کرد و در نمایشگاه ارائه داد .اتفاقی که این روزها مدام در حال افتادن است .هنرمعاصر ایران یا در حال تکرار است یا ازارائه آثار متفاوت می ترسد .اوترجیح می دهد هم سو با جریان آب حرکت کند مبادا از قافله بازار هنر عقب بماند خوشبختانه گیزلا وارگا با من در این باره موافق است او می گوید:"وقت می خواهد ،راه می خواهد،سن می خواهد.جوان ها الان موقعیت خوبی دارند،امکانات فراوان دارند،دوره ما به این صورت نبود،سخت کار می کردیم در دوره ای که اصلا گالری ها باز نبودند.الان رقابت بالاست وچیزی که خطرناک است ،موفقیت زود هنگامی است که بعضی هنرمندان دچار آن شده اند .اثرشان در یک حراج فروخته می شودوهمین برای شان کافی است. بقیه هم دنبال راهی هستند که اثرشان را بفروشند یا به این حراجی ها راه پیدا کنند.زمان ما برپایی نمایشگاه رویا بود ،اصلا انتظار فروش نداشتیم ،اگر یک کار فروش می رفت ،خوشحال می شدیم .این داستان تازه باب شده .دربعضی نمایشگاه ها کل آثار فروش می رود، که ممکن است واقعی نباشد. یا یک نفر به یک دهم قیمت واقعی، آن ها را خریداری می کند.هنرمند جوانی که می خواهد به سرعت به این نقطه دست پیدا کند ،می سوزد ،چون اگر صد بار خود را تکرار کند وچیز جدیدی نداشته باشد از دور خارج خواهد شد.پنجاه سال زمان می برد تاببینیم هنرمند آیا موفق بوده یا نه ما خودمان در گروه دنا ،چنین مشکلی داشتیم ،به این نتیجه رسیدیم که هنرمند پایین تر از چهل سال را نپذیریم ،الان در ایران یک دوره جوشان است .ایران آرتیست جوان زیاد دارد ،این هنرمند ها غربال می شوند،چون رقابت بالاست .کار خوب هم دیده می شود ،کار ضعیف هم دیده می شود .خاصیت هنر همین است.کسی ماندگار می شود که حرفی برای گفتن داشته باشد مگر چه قدر می توان حرف برای گفتن داشت.بعضی هنرمندان کار کردن را رها می کنند وعاقبت کارشناس هنری می شوند یامنتقد".وقتی این جمله آخر را می گوید دستی به شانه من می زند و می خندد.چندان بی راه هم نمی گوید اماجای کارشناس و منتقد هنری در میان این خیل عظیم هنرمندان در حوزه های مختلف بسیار خالی است .منتقد کسی نیست که تنها با گذراندن دوره های تاریخ هنربتواند اثری را نقد کند و یا حتی اگر فلسفه بداند ،روانشناسی بداند و تمامی تئوری های نقد را از حفظ باشد .این عوامل شرط لازم هستند و نه کافی .منتقد باید تاریخ هنر بداند،فلسفه،جامعه شناسی،ادبیات وروانشناسی بداند او نمی تواند به اخبار سیاسی بی تفاوت باشد .دانستن شرط لازم است و زندگی کردن ،شرط کافی .منتقد باید بتواند دریچه متفاوتی را به روی مخاطب باز کند ،وچیزی را نشان بدهد که دیگران قادر به دیدن و درک آن نیستند .صرف نظراز این که موضع خود منتقد باید روشن باشد .همه چیز را همه گان دانند .دوستانی را می شناسم که همه فن حریفند اما در نقد تنها و تنها سلایق شخصی وعملکرد روابط خود با هنرمند را منعکس می کنند و این می شود همین وضعی که در حال حاضر در فضای هنر های تجسمی حاکم است.درحال صحبت با گیزلا سینایی ،صدای خسرو سینایی هم در پس زمینه حرف های ماشنیده می شود. منتظر ماندم با او هم گفتگویی داشته باشم اما خانواده سینایی برای رفتن شتاب داشتند .
بعضی وقت ها انقلاب لازم است
پایان گفتگوی ما خاطراتی بود که وی از وین پایتخت اتریش برای من تعریف کرد،زمانی که به قول خودش کار حرفه ای وی درحال شکل گیری بوده .درآن دوره درمجارستان "ارت نواا" را دوره ای منحط می دانستند اما در وین توجه ویژه ای به آن داشتند .آثار "شیله"و"کلیمت"در وین محبوبیت وشهرت داشته. او می گوید:"خود "آرت نوا" هنری تجربی بوده کلیمت نقاشی است که در آثارش دارای جرات و جسارتی ویژه است .فیگورهای وی خیلی جاها از فرم خارج شدند .به این نقاشان در ابتدا کلی بد وبی راه می گفتند .اما کار ایشان یک انقلاب بود .بعضی وقت ها انقلاب لازم است.من هم زمانی که فیگور های کوچه بازاری را در آثارم وارد کردم با استقبال روبرو نشد ولی بعد از این همه سال خیلی ها سراغ آن آثار را از من می گیرند.اما من نمی توانم خیلی از کارها را دوباره تکرار کنم.دغدغه های هنرمند در هر مقطعی یک چیزی است.اروپایی ها خیلی از شرق الهام گرفتند.پیکاسو،ماتیس و حتی ونگوگ .آن وقت ما می رویم و آن هارا تکرار می کنیم ما می توانیم تاثیر گذار باشیم .خارج از ایران دغدغه واقعی وجود ندارد.همه چیز نمایشی است .اما ما در ایران به خودمان و گذشته مان نگاه نمی کنیم.درچین آثارنقاشی سنتی شان را در کنار آثار معاصر نمایش می دهند و برای سنت احترام زیادی قائل هستند.این جا البته اتفاقاتی افتاده وهنر در حال جوشش است باید صبر کرد تا دید چه اتفاقی در آینده می افتد".در این که هنر ایران ،هنر تاثیر گذاری است شک ندارم اما بر چه چیز وچگونه مقوله ای قابل بررسی است .هنر ایران در حال حاضر به شناخت نیاز دارد به درک هویت خودنیاز دارد وبه فضایی برای نفس کشیدن اما دچار زده گی است یا سیاست زده است یا سنت زده یا بازار زده یا شیفته اتفاقات جدید است که در طی دهه های اخیر مثل قارچ در هر جای دنیا به یک باره سبز می شوند .اما این که این ضرورت است .این که دارای ارزش است و تاثیر گذار، یا نه تجربی و سطحی است ،به نظرم هنرامروز ایران یا بازنمایی هیجانات فروخورده چهل سال گذشته ما است ویا بخشی از ما وهویت ملی ما.پیش گویی دقیق این مقوله به سادگی میسر نیست و به قول گیزلا سینایی زمان مشخص می کندواین نیز می گذرد.
آخر قصه
قبل از خروج از گالری سین دوباره نقاشی های مهدی احمدی را مرورمی کنم و با هم به اختصار گفتگومی کنیم..پی گیری مهدی احمدی و تلاش وی برای دست یابی به زبانی شخصی کاملا مشخص است اما آثار از ریتم واحدی برخوردار نیستند در بعضی از آثار همه چیز خوب است ،تکنیک،فرم ودیگر عناصر بصری در خدمت مفهوم مورد نظر نقاش به خوبی نقش ایفا کرده اند ،اما در بعضی آثاروجود نوعی آشفتگی مارا از پیگیری اثر منصرف می نماید.فیگور انسان در تمامی آثار وی دارای نقشی محوری است وتلفیق آن ها با مضامین اسطوره ای،تلاشی است برای بازنمایی نوعی تضاد و تقابل کهن الگویی در ذهن نقاش.مهدی احمدی بازیگر است وشاید این موضوع یکی از دلایل درگیری وی با فیگور است .اونقش هایی را به تصویر می کشد که درزندگی او نقش ایفا کرده اند یا او تمایل دارد که ایفا کنند.کهن الگو های تکرار شونده که در طول هزاران سال مدام در نقش های انسانی تکرار می شوندولی همگی از یک الگوی رفتاری مشخص پیروی می کنند. عدم استفاده از رنگ ونوع ترکیب بندی به این منظور کمک کرده وهمین محدودیت باعث شده نقاش روی مفهوم مورد نظربهتر تاکید نماید .به قول گیزلا سینایی آثار نقاش ،هم چون فرزندان وی هستند.بعضی موفق و دوست داشتنی و بعضی بی ثمر بی اثر.نقاش اما همگی آن ها را دوست می دارد چون تنها اوست که می داند برای خلق شان چه قدر با ایشان کلنجاررفته.روایت این هفته با گیزلا سینایی تمام شد ومن برای پیگیری حکایت همچنان باقی دیگر گالری ها ،گالری سین را ترک کردم.





Comments