top of page

تطهیر هنردرآب 40 درجه،نقدی برنگارخانه ای به وسعت یک شهر


ree

تطهیر هنردرآب 40 درجه

نقدی بر"نگارخانه ای به وسعت یک شهر"-مریم امیرفرشی نژاد

خبررااز یکی ازدوستان غیرهنری شنیدم، پرسیدم چه شده،گفت "تهران برف آمده یعنی مثل وقتی شده که برف می آیدصبح می بینی شهرعوض شده ،سپیدشده،نفس کشیده.همه بیلبوردهای تبلیغاتی را برداشتندوبه جای آن آثارهنری گذاشتند.گفتم خوشنویسی ومینیاتور؟ گفت نه از این خارجی هاهم هست،.زیرهمه آن ها هم نوشته "نگارخانه ای به وسعت یک شهر"آرم شهرداری هم هست..."تلفن راقطع کردم.دورادور درباره این طرح قدیمی که سال ها قبل مطرح شده بود می دانستم اما درباره چند وچون آن خیر.راهی تهران شدم.هنگام ورود من هم یخ کردم،دوستم راست می گفت تهران برف آمده بود.برفی که عنقریب ممکن بودروی آن لیز خورده، تعادل از دست بدهم.

بعدازظهرتاپاسی ازشب رابه گزاردرخیابان ها واتوبان های شهرمشغول بودم.آثاری ازبروگل ،براک،هاکنی،وزیری،پتگر،محصص،پیکاسو،مانه،روتکو،مافی وبسیارنقش دیگرازطرح ورنگ وخط روی سفال ،فرش ،دیوار،چرم ،قلمدان وپارچه،روی بیلبوردهای شب زده با نوشته های ناخوانا رژه می رفتند همان که بسیار به آن ها می بالیم ،همان که تمدن پارسی را رقم زده ،همان که آن طرف آب آن را مایه غرور و افتخارخودمی دانند والساعه درموزه ای به آرامش،خاک غربت می خورند.شهرداری کارستان کرده وچه جای عجب که پول بی زبانِ از تحریم گرفته به جای طرح های بی مخاطب و بی محتوای زیر پل ها، صرف نگاه مسافران ومسافرکشان شهر شلوغ تهران شده.تجربه ای در نوع خود منحصر به فردکه از ابتدای اجرا نقل زبان مجلس ومحافل ورسانه هاشده.طرحی که از تولد آن سال ها می گذرد.بازتاب اجرای این طرح دررسانه های مجازی،چون سایت های داخلی ، زبانم لال فیس بوک وتوییتروغیرمجازی چون روزنامه های داخلی وفرنگی وحتی تلویزیون های تحریم شده ،هجمه ای دوسویه داشت.سویی تعریف وتمجید وتکریم با چاپ انواع واقسام بیانیه های طرفدارانه درتایید و حمایت از آن که دربعضی موارد به خطاهایی دراجرا وجانمایی هم اشاره شده بود.وسویی انتقادوتقلیل وتخفیف شهرداری وبعضن شهردار،که صدای آن تاخیلی جاها هم شنیده شده. سویه سنگین تراین نقد،سیاسی بودن یاشدن این طرح است.به عبارتی آقای شهرداریاشهرداری بااستفاده از امکانات ومنابع مالی وانسانی وبااجرای این برنامه می خواهد دردل خلق خدا جایی برای خود باز کنند یا بستری را برای انتخاب احتمالی خود درسطحی از3 قوه فراهم نمایند.از نظر این جانب بدون شک این نقدمردود است چرا که وقتی می توان با مبالغی بسیارکمترازاین راهروهای 20 متری رادرکسری ازثانیه طی کرد،چراهزینه برای هنریااهالی هنر،آن هم در پایتخت که تجربه ثابت کرده نقشی حداقلی در تغییرات سیاسی دارد.به نظرم سنگین ترازوزن سیاسی،نقش اقتصادی این طرح است.کسانی که دررشته های مربوط به بازاریابی یا تبلیغات فعال هستند،می دانند که برای فروش محصول بهترین تدبیرتبلیغات غیرمسقیم یا به عبارتی ذهنیت سازی است.زمانی که شما دریک برنامه تلویزیونی دستورپخت شیربرنج را آموزش می دهید،اگربرنج فروش باشیدبهتر است برنج خودرا بین برنامه شیربرنج تبلیغ کنید،یا این که فرض کنید هوابسیارگرم وترافیک سنگین،نوشیدنی خنکی روی تابلوی عظیم تبلیغاتی دل شمارابه لرزه می اندازد شمابه احتمال بسیارزیاد ازاولین بقالی یک نوشیدنی خنک تهیه کرده ونوش جان می فرمایید اما نه لزومن همان برندی که دراتوبان دل شمارالرزانده.نوشیدنی مورد نظر،همان است که عباس آقای بقال به شما پیشنهادمی نماید.پرسش غریب ودقیق دراین جا شکل می گیرد،تقارن با شکوه میان فصل بهار،نمایشگاه کتاب وحراج های هنری درتهران بااجرای طرح نگارخانه ای به وسعت یک شهرچگونه محقق شده است؟این تقارن اتفاقی است یا عمدی،خدا عالم است اما به یقین موج مناسبی است برای این که بازارجهت دارهنر،دراین موقعیت حداکثر استفاده را درجهت تحقق اهداف خود که مهم ترین آن ها فروش است ببرد.بسار هم خوب.اما آیا امثال حراج وفروش های سالانه حاضرند،بخشی از هزینه های بالابردن سطح فرهنگ وهنر مردم راپرداخت کنند.پاسخ این سوال نیزدرهاله ای از ابهام است شایدبه این علت که تاکنون سوالی به این شکل مطرح نشده.حال اگرشهرداری به خاطربالا رفتن فروش آثارهنری پولی دریافت کرده وکاری انجام داده که تا حدودی موفق بوده چراکه جمعیت کثیری ازشهرتهران را با کالایی به نام هنر آشنا کرده وبه نفع بازارگردانان هنر عمل نموده .اگر هم چنین نبوده و قصد شهرداری صرفن قصدی فرهنگی بوده که،عجبا از این گونه اجرا و ارائه .برای تشنه دربیابان لنگه کفشی غنیمت است.هم اکنون هم می توانیم برای شهرداری تهران دست بزنیم ،هورا بکشیم وذوق کنیم ازاین که پس از تقریبن 40 سال سازمانی،نهادی ویا شخصی پیداشده وهنررا درآب کر فروبرده،تطهیرکرده ونتیجه آن را برای عبرت هنر ستیزان و مخالفین فرهنگ بر در و دیوار شهر به تماشا گذاشته.ازاهالی هنروعلم وفرهنگ ودانشجوومدرس ومعلم،دل جویی کرده ودرنهایت شاید خواسته بگوید که تنها توان ما درحمایت ازفرهنگ وهنراین است.اما دراین صورت باتاسف باید گفت بیت المال را یک سر برای تجربه ای کودکانه به دورریخته. تجربه ای که بدون شک درآن منابع انسانی و مالی بسیار صرف شده.هرچه می کشیم از گل های خورده یا زده درده دقیقه پایانی است.برادران وخواهران عزیزدرشهرداری،مشاوری دراین شهر می یافت نشد که به شمادرباره نحوه دیدن یک اثر هنری،5 دقیقه از روی اجبار مشاوره بدهد درباره نوع کاغذ،چاپویانورمناسب برای دیدن یک اثر درفضای خارجی.واساسن انتخاب آثارباچه رویکردی صورت گرفته است؟امپرسیونیم،کوبیسم،ایرانی،فرنگی،چرا آثارخودمان که درانبارموزه ها خاک می خورند به نمایش درنیامدند،چرااین طرح صرفن درپایتخت به اجرادرآمده وچرا فضاهای دیگر شهری که درخور چنین رویدادی هستند مشارکت نکردند؟اثری 12 متری چگونه دریک بیلبورد 8 متری نمایش داده می شود،با چه زاویه ای؟ بعضی از تصاویرکوچک وبا کیفیت بسیاربد چاپ شده بودند وبعضی به لحاظ محتوا وفرم بسیارتقلیل داده شدند. شایدتن پل کلی از نمایش اثرش دراتوبان های تهران با این شکل وشمایل در گور بلرزد وروتکودوباره تصمیم به خودکشی بگیرد.آیا نمی توانستیم وقت بیشتری را برای بررسی و دقت دربرنامه ریزی طرح صرف نموده ونظر اهالی فن را جویا شویم.باهمه این اوصاف من این طرح را دوست داشتم واجرای آن را قدم موثراما نامحکمی در جهت ارتقا واعتلای سطح فرهنگی،هنری واقتصادی شهرتهران می دانم.درآخربه قول قدیمی ها صد رحمت به "نگارخانه ای به وسعت یک شهر" که شاید اگر در بی ینال ونیز شرکت می کرد آبروی ایران را می خرید.

Comments


© 2020 by Artist Corner. Proudly created by Magic Studio

bottom of page