، یک شوخی تاریخی نوشته ای برنمایشگاه نمایشگاه محسن جمالی نیک در گالری آن چاپ شده در روزنامه شرق
- Maryam Amir Farshi
- Jun 4, 2020
- 2 min read

یک شوخی تاریخی
نوشته ای برنمایشگاه اخیر نمایشگاه محسن جمالی نیک در گالری آن - مریم امیرفرشی
تجربه ایستادن روبروی نقاشی های محسن جمالی نیک ،تجربه ای در فضا و مکانی معاصر دز یک گالری با دیوارهای بزرگ ونور فراوان که اصلا مناسب نمایش این آثار نبودند ،تجربه منحصر به فردی نبود،اما تجربه ای متفاوت بود.آثار محسن جمالی نیک ،بیش از آن که اصرار به میخ کوب کردن مخاطب روبروی خود داشته باشند ،با او شوخی می کنند ،یک شوخی تاریخی ،با عناصری تاریخی که ارجاعات شان در خاطره مخاطب ،چیزی شبیه به مینیاتور را تداعی می کند ،اما مینیاتور نیستند.همه نقاشی های وی علاوه برکادر معمول تابلوی نقاشی در کادری متفاوت قاب شده اند ،کادری شبیه آینه های قدیمی ،اماتصاویر منعکس در این آینه ها شفاف نیستند ،تصاویر توسط نقاش با تکنیکی خاص نامفهوم شده اند انگار تصاویر از دو طرف کش آمده باشند.همه رنگ ها که اغلب از تمی سرد برخودارند ،آبکی و غیر واقع به نظر می رسند.اگر به آثار قبلی وی در نمایشگاه قبلی نگاهی بیفکنیم به عمدی بودن این رفتار و برخورد پی خواهیم برد چرا که درمجموعه قبلی وی (زنبورها)عناصر با به کار گرفتن کیفیات بصری ،کاملا مشخص وقابل تشخیص بودند اما از ریخت افتادگی و مخدوش کردن ساحت معنوی عناصرکه درآثار قبلی هم به چشم می خورد،در این مجموعه نیز چشم گیر است.گویی تکنیک روشی است برای فاصله گرفتن از ساحت مدرنیستی نقاش ونزدیک شدن وی به ساحت معاصر،که بعضا موفق و بعضا ناموفق است .بخشی از این تصاویر را هرروزدر جاهای مختلف می بینیم .هنوز مردم عکس لیلی و مجنون می خرند ،هنوز تصاویر مینیاتور روی صنایع دستی سوغات مرز های مختلف جغرافیایی سرزمین ماست وهنوز شیر نماد قدرت ومردانگی است .لیلی و مجنونی که تنها در شکل و لباس و گویش تغییر کرده ،شیخی که دیگر کلاه به سر ندارد ،شمشیر به دست نمی گیرد اما بنز سوار است ومی تواند قهرمانانه مرز های جدیدی رادر قلب معشوق خود فتح کند ،زندگی منِ امروز، مقابل آینه های جمالی نیک بازنمایی نمی شود ،خبری از زندگی شهری و دود وتکنولوژی نیست ،در تمام این آینه ها حکایت ،حکایت قهرمان است از نوع اساطیری،که به ورطه فراموشی سپرده شده اما هنوز هست ،تنها از ریخت افتاده ،کش آمده و آبکی به نظر می رسد.اما تکرار ،خود سانسوری و هراس از نوعی جسارت ،نقاش را در مرحله ای متوقف کرده ،توقفی که در مجموعه قبلی وی تقریبا دیده نمی شود.او در دست و پنجه کردن با سنت ،جایی کم می آورد وتکرار این شوخی ،او را به زیاده گویی نزدیک کرده و دریچه جدیدی برایش نمی گشاید .او در این مجموعه نسبت به مجموعه های قبل به زبان شخصی بیشتری دست پیدا کرده ،وهمانند بسیاری اساتید هنر این مرز و بوم که از شیفتگیِ به سنت ،نان می خورند،بدون شیفتگی ،نگاه خود را در آینه هایش بازنمایی می کند.دراین مجموعه چند تابلوبه شکل مستطیل های باریک هم وجود داشتند که درفضایی تجریدی،نوشتاری خوانا و بعضا ناخوانا را بازنمایی می کردند.نامه هایی بدون پاسخ یا تجربه ای در نوع متفاوت از درگیری نقاش با سنت.درباره این چند اثر بدون پیگیری ادامه آن ها نمی توان اظهار نظر کرد و شاید بهتر بود در فضایی متفاوت به نمایش در می آمدند.
Comments